استقلال آزادی جمهوری ایرانی، و تلاش برای یافتن جایگزینی مناسب برای «الله اکبر» های شبانه
آگوست 29, 2012
از بین شعارهای معمول در جنبش سبز تنها شعاری که به نوعی نشان دهنده گرایش به سکولاریسم بود شعار «استقلال آزادی جمهوری ایرانی” بود، که با استقبال شدیدی هم مواجه شد. یادم نمی ره اولین بار که این شعار شنیده شد در کنار سینما آزادی بودم و مردم نا خود آگاه از ذوق شنیدن این شعار و بعد از فریاد چند باره اش (برای خود و از خوشحالی) کف زدند. اصلاح طلبان (متاسفانه) همگام با حکومت سعی کردند این شعار رو در نطفه خفه کنند که البته موفق نبودند: در همان شب اول شنیده شدن این شعار موسوی بی درنگ بیانیه ای داد و بدون اشاره مستقیم به شعار مورد نظر گفت: «جنبش سبز ساختار شکن نیست… ما جمهوری اسلامی می خواهیم نه یک کلام بیش نه یک کلام کم…» که با سیل انتقادات از طرف سکولار ها در فضای مجازی مواجه شد. بعد هم هر گونه صحبت از این شعار و یا انعکاس آن در رسانه های سبز سانسور شد. اما این تلاش ها نه تنها باعث کمرنگ شدن این شعار نشد، بلکه این شعار (حد اقل در خیابان های تهران تا جایی که دیدم) بیشتر و بیشتر شنیده شد و حتی به تدریج جایگزین شعار هایی مثل «رای من کجاست» و «موسوی رای منو پس بگیر» شد. شک ندارم اگر تظاهراتی (به هر بهانه ای) شکل بگیره، این شعار همچنان به عنوان صدای سکولار های مخالف حکومت می تونه مورد استفاده قرار بگیره و با استقبال گرمی هم از طرف عموم مردم مواجه خواهد شد. حسن این شعار در اینه که بدون این که نشانی از ضدیت با دین داشته باشه و باعث ترس دین داران از سکولار ها بشه، محور اتحاد رو از «اسلام» به «ملیت» (ایران) تغییر میده که برای همه عزیز و محترمه. ضمن این که این شعار به هیچ وجه قابل تحریف و دزدیده شدن توسط اسلام گرایان نیست و به وضوح گرایش به پایان دادن حاکمیت دین رو نشون می ده.
این شعار با این که از هر نظر برای تظاهرات خیابانی عالیه، اما برای فریاد های شبانه به علت بلند بودن مناسب نیست. متاسفانه بعد از این همه مدت از شروع جنبش سبز، هنوز شعار مناسبی از طرف سکولار ها برای جایگزین شدن بر «الله اکبر های شبانه» ساخته نشده. شعاری که مانند «استقلال ازادی جمهوری ایرانی» هم گرایش به سکولاریسم رو نشون بده، هم کوتاه و هم همه گیر باشه. خلاصه یه زوری بزنید یه چیزی بسازید لطفا 🙂
کمپین مقابله با سانسور؟
مِی 11, 2012
از بد روزگار، اکثر (و نه همه) کسانی که این «کمپین مقابله با سانسور» رو در بالاترین راه انداختند و دارند آه و ناله می کنند، خودشون عضو گروه «آنتی شعبون» در فرندفیدند. گروهی که به هدف سانسور (فیلتر) مطالب جناح های سیاسی رقیب اصلاح طلبان در بالاترین راه اندازی شده. سلطنت طلبان هم که دستی در فیلتر کردن مخالفین دارند متقابلا شروع کردند به شکایت از سانسور!
متاسفانه در لینک های ارسالی این کمپین بیشتر «ریا» دیدم تا «کار فرهنگی». هرچند کسانی هم (هر چند در اقلیت) مثل همیشه زحمت کشیدند و کار فرهنگی کردند . اگر واقعا دنبال دمکراسی و آزادی ایران هستید، چه مجاهد چه سلطنت طلب چه جمهوری خواه چه اصلاح طلب، «ریا» رو بذارید کنار. با خودتون و مردم رو راست باشید
اشکال از خزعلی ها نیست، اشکال از ماست که همچنان منتظریم یک اسلام گرا برایمان آزادی بیاورد
مِی 4, 2012
سر جدتون دست از سر اصلاح طلبان (علاقه مندان به نظام اسلامی) بر دارید. والا، بلا، اینا نه تنها آدمای پست و دروغ گویی نسیتند، بلکه بین اسلام گرایان با شرف ترین و با وجدان ترینشون هستند و بارها جلوی ظلم حکومت ایستاده اند. منتها اینها «حاکمیت اسلام» می خواند و فرق اساسیشون با ما اینه! حالا یکیشون مدل «اموی» اش رو می خواد، یکی مدل «رحمانی»، اون یکی مدل «خمینی»، و دیگری مدل بیضوی. سر تا تهش هم یکیه. از پاکستان تا مالزی تا سومالی هر جا اسلام (و اصولا دین) حاکم شده به گند و گ… کشیده شده. این درست نیست که اینجوری افتادید به جون خزعلی و خاتمی و…. اینا از اول حرفشون همین دفاع از نظام بوده. اگر بت نکنید این اسلام گرایان رو برای خودتون، و امیدتون برای رسیدن به آزادی به اینها نباشه، انقدر هم با یه حرفشون ترش نمی کنید، و بهشون توهین نمی نکنید.
1. (مهم ترین اصل) به مطلبی که نمی پسندید رای ندهید، و به مطلبی که می پسندید (حتی از گروه مخالف) رای دهید! به عبارتی کمترین توجه را به «ارسال کننده»، و بیشترین توجه را به «خود مطلب» داشته باشید. 2. از تهمت هایی که به خاطر «دوستی با اعضای گروه های مخالف» و یا «نقد خودی ها» از طرف گروه خود می شنوید نهراسید. این تهمت ها همواره در گروه های مافیایی (چه در محیط های مجازی و چه در محیط های حقیقی) از طرف اعضای قدیمی به اعضای رده پایین و در شرف استقلال وارد می شود، اما به محض مشاهده عدم وابستگی شما به گروه و قاطعیت شما در حفظ استقلال فکری، به سرعت کاهش می یابد 3. به دیگران اجازه ندهید به شما امر و نهی کنند. خیلی دوستانه اما قاطعانه به آنها بگویید «ممنون از نظرت، اما من تصمیم این است که…». 4. از کاهش امتیازات فید یا لینک های خود در کوتاه مدت نهراسید. با حفظ استقلال فکری، دوستانی واقعی تر می یابید که مبنای شکل گیری دوستیشان نه «ترس»، تعارف» و «نیاز به تامین امنیت توسط گروه»، بلکه «علایق مشترک» و یا «علاقه به ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد شما» است. 5. اگر کسی به تمام مطالب شما رای داد، یعنی با تمام مطالب شما موافق است و از آنها استفاده برده است. نیازی به جبران با دادن رای متقابل نیست، چرا که شما با صرف وقت و ارائه مطالب مفید پیشاپیش به او سود رسانده اید.
یه کمیپین راه بندازیم درخواست کنیم از گروه های حاضر در اوپوزیسیون که متعهد شند بعد انقلاب «تحت هر شرایطی» با «اعدام» مخالفت کنند. اتحاد سر مسائل دیگه پیش کش، همین یه کار رو بکنیم که حد اقل از قتل عام و اعدام های گروهی جلوگیری شه.
ترسم از اینه که این ملت عصبی، نا آگاه و کم تحمل اجازه بدند به انقلابیون بعدی که بد تر از انقلابیون قبلی دریای خون راه بندازند. نذاریم دوباره یه عده به اسم «ضد انقلاب»، «مزدور»، «وابسته به رژیم سابق»، «عامل بیگانه»، «خائن به وطن»، «تجزیه طلب»، «تروریست»، و … اعدام شند. اگر این کار بخواد انجام شه الان موقعشه. بعد انقلاب دیگه کسی جلوی خشم ملت رو نمی تونه بگیره تو اون خر تو خر
سردار ذوالقدر، جانشین سپاه محمد رسول الله (ص) در مراسم رزمایش بزرگ گردان های امام حسین (ع) در روز 4 آذر گفت:

کشف ژن شیعه
برخی از سیاست مداران غرب می گویند امروز در شیعیان ژنی وجود دارد که باعث می شود اینها حرف های فرماندهان و رهبران خود را گوش دهند و ما باید این ژن را پیدا کنیم و به سربازان خود تزریق کنیم تا آنها هم حرفهای ما را گوش کنند.
منبع خبر: خبر گزاری مهر/پویا نیوز

تزریق "ژن شیعه" به سربازان آمریکایی
مدتهاست در مورد سازمان مجاهدین خلق تحقیق و مطالعه می کنم. حجم شایعات و اخبار غلط در مورد این سازمان کم نیست، اما آنچه واضح و غیر قابل انکار است ارتکاب این سازمان به «ترور» و «خیانت به میهن» در گذشته است. به هر روی، عوامل متعددی مانند اشتباهات بزرگ سیاسی سازمان (مثل همکاری با صدام)، گسترش وسایل ارتباط جمعی مانند اینترنت و ماهواره در دنیا و پایان عصر عملایت چریکی و پارتیزانی، ایدئولوژیک بودن سازمان وعدم تغییر و انطباقش با عصر جدید و اصرارش بر راه گذشته خود، حمله آمریکا به عراق و از دست دادن حامی اصلی، و غیره، همه و همه باعث شد این گروه روز به روز منزوی تر شود. کار به جایی رسید که بعد از حمله آمریکا به عراق این گروه عملا ورشکسته شد، و جز یک کانال تلویزیونی، میتینگ های نمایشی سالیانه در اروپا، و حدود سه هزار عضو خلع سلاح شده با میانگین سنی بالای پنجاه سال در اشرف چیزی از آنها نماند. نزدیک به یک دهه است که تقریبا تمامی تحلیل گران سیاسی این گروه را عملا حذف شده می دانند، و بخت آن برای به دست گیری قدرت و یا تاثیر گذاری در سیاست ایران را چه در عرصه داخلی و چه خارجی کمتر از یک درصد می دانند.
با این وجود، از چهار ماه پیش به طور ناگهانی و به طرز بی سابقه ای در محیط مجازی به این گروه پرداخته شد. شروع این جریان مجازی همزمان بود با فعالیت مضاعف «نایاک» (شورای هماهنگی ایرانیان آمریکایی) بر علیه مجاهدین، که به باور بسیاری از لابی های جمهوری اسلامی در آمریکاست (گزارش صدای آمریکا در همین مورد). جدیدا اصلاح طلبان نیز به طور علنی با این جریان مجازی همراه شده اند: حدود دو هفته پیش کدیور و تعدادی دیگر از اصلاح طلبان به همراه مدیر نایاک بیانیه ای بر ضد مجاهدین امضاء کردند، و دو روز پیش نیز، سایت «کلمه» (منتسب به اصلاح طلبان) برای اولین بار با نوشتن مقاله ای بر ضد مجاهدین، حمله علنی به آنها را آغاز کرد.
اما چرا تا این حد جمهوری اسلامی، نایاک، و به تازگی اصلاح طلبان به طور هماهنگ و سازمان یافته به مجاهدین (یک سازمان مرده سیاسی) می پردازند؟
1. مهم ترین دلیل: اصولا حکومت های مستبد و کسانی که خودشان منطق جذابی جهت ارائه به مردم ندارند (منطق اسلامیست ها، جمهوری اسلامی)، نیاز به یک «دشمن تروریست» برای توجیه وجود خود، جنایات، سرکوب ها، خرابکاری ها، ناکارامدی سیاسی و اقتصادی، و عدم شفافیت (وقتی با تروریسم درگیر باشی لازم نیست «مسائل امنیتی» را بازگو کنی!) خود دارند.
2. تعدادی از ترور هایی که به دست جمهوری اسلامی انجام شد در 32 سال اخیر، به «مجاهدین» نسبت داده شد، و رهبران این سازمان از روی حماقت آن را پذیرفتند (برای مطرح کردن خود و زنده نگه داشتن نام خود به عنوان یک گروه موثر و زنده!). نمونه: بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب (رجوع شود به صحبت های آقای بنی صدر در این مورد) – ترور صیاد شیرازی (رجوع شود به فیلم اعترافات گرفته شده از باند سعید امامی + صحبت های آقای امیر فرشاد ابراهیمی). هم اصول گرایان و هم اصلاح طلبان فعلی علاقه ای به باز شدن مباحث ترور های قبلی ندارند. اگر روزی اعضای گروه مجاهدین بتوانند محاکمه علنی شوند، قظعا خواهند گفت که آن ترورها کار خودشان نبوده و بسیاری از مسائل افشا می شود. لذا ترجیح بر این است که با حفظ سمت «تروریست» برای اعضا و رهبران این گروه، بتوان آنها را قبل از محاکمه کردن به بهانه «تهدید امنتیی بودن» ترور کرد! (همان کاری که آمریکا با بن لادن کرد و به طرزی مشکوک، او را در حالی که در محاصره بود، به قتل رساندند و حتی جسدش را در دریا انداختند که نشود در آینده به آن رجوع کرد!)
3. دست اصول گرایان و عده زیادی از اصلاح طلبان به خون هزاران مجاهد آلوده است. (قتل عام زندانیان سیاسی سال 60 و 67). کسی صحبتهای یک «تروریست» را گوش نمی دهد. و آقایان ترجیح می دهند با باقی ماندن مجاهدین در لیست ترور آمریکا، همواره صحبت در مورد جنایایت سال 60 و 67 از طرف این گروه را مسکوت نگه دارند، و همچنین «سوال کنندگان» در مورد قتل عام ها را با برچسب «همکار یا حامی تروریست» خفه کنند.
4. اصلاح طلبان از این جهت که می دانند با به پایان رسیدن عمر جمهوری اسلامی، حرفی برای گفتن نخواهند داشت، تمایلی به اتحاد موقت با گروه های سیاسی حاضر در اوپوزیسیون بر سر رفراندوم ندارند. وجود یک گروه «تروریست» در بین گروه های اوپوزیسیون، بهترین بهانه برای اصلاح طلبان برای پرهیز از این اتحاد است.
5. اصلاح طلبان با مطرح کردن «مجاهدین» به عنوان گروهی مهم و مطرح در اوپوزیسیون، قصد دارد این دیدگاه را جا بیاندازد که «اگر ما نباشیم، خطر روی کار آمدن مجاهدین هست، پس ما را بپذیرید». در صورتی که این طور که از فضای مجازی بر میاید، هواداران «حکومت دمکراتیک سکولار» اکثریت را در بین ایرانیان دارند. به عبارتی اصلاح طلبان همواره برنده بازی «بد و بد تر» بوده اند، و در بازی «خوب و خوب تر» شانس چندانی نخواهند داشت. لذا وجود «بد تر» (مجاهدین) برایشان لازم است.
مجموعه این پنج دلیل، به علاوه نزدیک شدن تاریخ بازنگری آمریکا در مورد «تروریست بودن یا نبودن» مجاهدین، به نظر من دلیل زیاد شدن غیر طبیعی حجم اخبار مربوط به مجاهدین در فضای مجازی و به خصوص سایت بالاترین است.
همراهی اصلاح طلبان با حاکمیت در این مسیر، به گمانم می تواند هشدار و نشانه ای از سازش بین دو گروه باشد، هر چند الزاما اثبات کننده آن نیست. به هر روی، دامن زدن شدید تر به موضوع مجاهدین توسط اصلاح طلبان در روزها و هفته های آینده را بسیار محتمل می دانم.
تروریست خوب / تروریست بد!؟
آگوست 14, 2011
در راستای هشدار علنی سایت کلمه به آمریکا در مورد تبعات خروج مجاهدین از لیست گروه های تروریستی:
شکی نیست که مردم ایران مانند تمام مردم دنیا از ترور و تروریسم بیزارند. لذا از اصلاح طلبان می خواهم در مورد موارد زیر نظرشان را به طور شفاف اعلام کنند:
گروگانگیری و حمله به سفارت آمریکا در سال 58، ترور در رستوران میکونوس، ترور بختیار، ترور فروهر، خالد استانبولی (تروریست سرشناس مصری)، فتوای ترور سلمان رشدی توسط امام راحل، انفجار مرکز یهودیان آرژانتین، و سایر ترور های منتسب به جمهوری اسلامی در زمانی که در راس امور مملکت بودند. طبیعتا این انتظار می رود که چنانچه در هر کدام از این ترور ها نقشی داشته اند، علنا به آن اعتراف و از مردم ایران عذر خواهی کنند.
مردم ایران از تروریست ها متنفرند و قطعا «تروریست خوب» برای آنها معنایی ندارد.
پاسخ مجتبی واحدی به بهنود: معلوم نیست این دوستان آمار 50 یا 60 درصد را از کجا آورده اند!
ژوئیه 6, 2011
مصاحبه کننده: نظر شما در مورد صحبت های آقای بهنود در برنامه پارازیت چیست؟
واحدی: این که حکومت چه آماری می ده یک بحثه، ولی این که [تعداد آرا] به 50 درصد می رسه، به نظر من نخواهد رسید.ما
قبلا هم انتخابات مجلس و خبرگان داشته ایم. در انتخبات مجلس پنجم تعداد آرا زیر 50 درصد بود. انتخابات مجلس چهارم حتی بسیار کمتر از این بود. یعنی حدود 33 درصد مردم شرکت کردند. من نمی دونم این کسانی که می گند 50 یا 60 درصد، این آمار رو از کجا آوردند یا بر اساس چه تحلیلی می گند؟ تازه در اون زمان دولت یا حکومت انقدر بد نام نبود که مشروعیتش این قدر زیر سوال باشه.
پیشنهاد: فعالین اوپوزیسیون ایران نامه ای به سازمان ملل نوشته و به سکوت در قبال جنایات بشار اسد اعتراض کنند
جون 27, 2011
وقتی جنایات دولت سوریه را می بینم، یاد دو سال پیش خودمان می افتم. یاد دیدن جان دادن ندا و صدها قربانی دیگر در روز روشن و در وسط خیابان های ایران. یاد سکوتی که پاسخش گلوله بود… در آن ایام اوباما، سارکوزی، برلوسکنی، و بسیاری از مقامات سیاسی غرب این جنایات را محکوم کردند. ولی آیا این کافی بود؟ آیا با محکوم کردن در کلام، توانستند جلوی قتل، شکنجه و سرکوب مردم معترض در ایران را بگیرند؟…
امروز فیلم جدیدی را دیدم که در آن یک لودر در خیابان های سوریه با نهایت سرعت دنبال مردم می کرد تا آنها را له کند! باور کردنی نبود: قرن 21، «دهکده جهانی» و لودری که به دنبال انسانها می رود! واقعا «سازمان ملل» و «حقوق بشرش» کجاست؟ اگر برای مثال در کشوری اروپایی دولتی با لودر به جان مردمش بیافتد، باز سازمان ملل هیچ حرکتی نمی کند و به چند بیانیه اکتفا می کند؟ پاسخ قطعا منفی است. درک این مطلب که سازمان ملل در برخورد با جنایات حکومتی معیار دو گانه داشته و دارد چندان دشوار نیست.
اما وظیفه ما در این میان چیست؟ اگرغربی ها دلشان برای مردم سوریه یا افغانستان یا آفریقا نمی سوزد، آیا ما نیز باید سکوت کنیم؟ آیا نباید از «سازمان ملل» درخواست پاسخگوئی در قبال این همه رخوت و سستی کنیم؟ سازمان «ملل»، سازمان ماست! سازمان مردمان جهان و تمامی ملت هایش است. پس ما نیز به نوبه خود «وظیفه» داریم از این همه سستی و رخوت در این سازمان گلایه کنیم و برخورد های دوگانه این سازمان را به مقامات آن گوشزد کنیم.
پیشنهادم به افراد سرشناس اوپوزیسیون ایران، مانند خانم عبادی، اصلاح طلبان غیر حکومتی، رضا پهلوی و …این است که به اتفاق نامه ای خطاب به سازمان ملل نوشته، و به کشتار مردم بی دفاع سوریه و سکوت جامعه جهانی اعتراض کنند. شاید اگر وقتی نداهای ما را در خیابان ها کشتند، سوری ها نامه ای به سازمان ملل نوشته بودند، امروز سرنوشتشان این نبود. و شاید اگر امروز ما سکوت کنیم، فردا دوباره همان بر سرمان بیاید…